page_head_Bg

دستمال ها را پاک کنید

News Corporation شبکه ای از شرکت های پیشرو در زمینه رسانه های متنوع، اخبار، آموزش و خدمات اطلاع رسانی است.
هنگامی که جسد آلیسون دی در سال 1985 پس از تجاوز به عنف و خفه شدن با لباس شخصی در کانالی در لندن پیدا شد، شواهد کمی مبنی بر اینکه پلیس ارشد می خواست پرونده را "ببندد" وجود داشت.
اما پس از تجاوز به دختر دانش آموز 15 ساله مارتی تامبوئز و ضرب و شتم در نزدیکی ایستگاه قطار ساری و پس از قتل وحشتناک آنلوک تازه ازدواج کرده که در ایستگاه قطار هرتس ربوده شده بود، متوجه شدند که یکی از آنها در دست هایشان. قاتل زنجیره ای.
این قتل‌ها مربوط به 21 تجاوز خشونت‌آمیز دیگر است که قدمت آنها به چهار سال قبل می‌رسد، همه در نزدیکی ایستگاه - منجر به جستجوی گسترده مردانی می‌شود که آنها را قاتلان راه‌آهن می‌نامند.
حتی پس از محکومیت جان فرانسیس دافی 29 ساله در سال 1987، پلیس سرسخت همچنان معتقد بود که او شریک جرمی دارد و حاضر به رها شدن آن نشد - با کمک فناوری پیشرفته DNA، این کار 15 سال طول کشید. زمان، دیوید ملکاشی، فارغ التحصیل دافی را گرفت.
داستان این حمله که توسط یک کارآگاه به عنوان «وحشتناک‌ترین سریال تجاوز و قتل در تاریخ این کشور» توصیف می‌شود، مجموعه مستند «قاتل راه‌آهن» را روایت می‌کند که امشب از شبکه پنج آغاز می‌شود.
با شهادت بسیاری از افسران پلیس و دوستان قربانیان، این سه نفر حضار را به درک پیچ و خم های تحقیقات طولانی سوق دادند و توضیح دادند که چگونه کمبود فناوری DNA و تلفن همراه، تحقیقات را دشوارتر از امروز کرده است.
در 29 دسامبر 1985، زمانی که آلیسون دی تنها 19 سال داشت، خانه خود را در رامفورد ترک کرد تا با او در هاکنی ویک (هاکنی ویک) ملاقات کند. فیتیله) نامزدی که در یک چاپخانه کار می کند - اما هرگز آنجا نبوده است.
هنگامی که او از میان یک منطقه متروکه در نزدیکی کارخانه ها و انبارهای ایستگاه هاکنی ویک که در طول کریسمس بسته بودند قدم می زد، توسط دافی و مالکاهی مورد اصابت قرار گرفت که دهان او را بستند، مکرراً به او تجاوز کردند و سپس او را خفه کردند.
پلیس ابتدا در مورد ناپدید شدن او گیج شده بود. اندی مورفی، رئیس کارآگاه توضیح داد که ممکن است در هر زمانی در طول سفر ناپدید شده باشد.
او توضیح داد: "چیزهایی که ما اکنون بدیهی می دانیم - تلویزیون مدار بسته، DNA، ردیابی تلفن - آنها در دهه 1980 وجود نداشتند."
تنها 17 روز بعد، لباس نیمه قد او از کانالی در آن نزدیکی نجات یافت. چند سنگ در جیبش بود تا بدنش را فشار دهد.
مدتی که او در آب گذراند به این معنی بود که مهمترین شواهد از بین رفته بود. هیچ تیم قتل اختصاصی، و هیچ کامپیوتر، DNA و سوابق تلفنی وجود نداشت، که به این معنی بود که قتل او ربطی به جنایات دیگری نداشت.
DCS مورفی گفت: "شواهد در فهرست کارت ثبت شده است." "تنها راه برای بررسی متقاطع شواهد این است که نمایه کارت را شخصاً بررسی کنید."
پس از هفته‌ها بی‌نتیجه‌ای، کارآگاه ارشد چارلی فارکهار (چارلی فارکهار) مأمور تحقیق شد، اما حمایت کمی دریافت کرد.
پسرش سیمون فارکهار، نویسنده «قتل‌های راه‌آهن» به یاد می‌آورد: «او دستورالعمل‌هایی را از تحقیقات دریافت کرد تا اساساً آن را تعطیل کند. [به او گفته شد] ما هیچ منبع و مدرکی نداریم، بنابراین هیچ پیشرفتی نخواهیم داشت.
او در نهایت به رئیسش گفت: «اگر می‌خواهی، می‌توانی آن را خاموش کنی، اما می‌توانی به آقا و خانم دای بگوییم که دیگر به دنبال قاتل دخترشان نخواهیم بود».
کمتر از چهار ماه بعد، در 17 آوریل 1986، Maartje Tamboezer 15 ساله با دوچرخه به مغازه آبنبات فروشی نزدیک خانه خود در Surrey رفت و هنگام خرید آب نبات برای سفر به زادگاهش هلند به بدنش بسته شد. طناب کنفی متوقف شد. مسیر کشش.
او توسط یک تله بر روی یک دوچرخه سرنگون شد، او را زیر نظر گرفتند، در زمین کشیدند، و در طول مسیر بارها مورد تجاوز جنسی و تجاوز جنسی قرار گرفت.
او را تا حد مرگ با سنگ یا اسلحه کوبیدند و شخصی سعی کرد اعضای بدن او را بسوزاند تا شواهد را از بین ببرد.
آنا پالمبرگ، همبازی دوران کودکی ماارتجه، در این برنامه گفت: «خبر آن شب همه جا بود. اوضاع خیلی جدی بود.
"شما حتی نمی خواهید به آنچه که او متحمل شده است فکر کنید، زیرا به یاد دارم که در اخبار، این فقط وحشتناک بود.
چگونه می‌توانست یک روز با شلوار ورزشی خود در زمین ورزش با ما ظاهر شود و در دقیقه بعد به طرز وحشیانه‌ای به قتل برسد؟
از آنجا که توسط نیروهای مختلف اداره می شد، مرگ ماارتجه در اصل به مرگ آلیسون دی مربوط نمی شد.
با این حال، معرفی یک پایگاه داده کامپیوتری جدید پس از تحقیق در مورد قاتل زنجیره ای پیتر ساتکلیف (معروف به یورکشایر ریپر) به چارلی فارکهار اجازه داد تا برخی از شباهت ها را شناسایی کند و با پلیس ساری تماس بگیرد.
پسرش سیمون گفت: «آنها سوابق نحوه مرگ قربانی را با هم مقایسه کردند، اما پدرم اطلاعات مهمی را در رسانه ها نگه داشت - از یک تورنیکت استفاده شد.
«یک پنی ناگهان با ساری افتاد. این تکه چوب مرموز کنار جسد بود. آنها فکر می کردند که از آن به عنوان یک شتاب دهنده سوختگی بدن استفاده می شود.
علاوه بر نزدیک بودن به ایستگاه، یک اتصال دیگر، ریسمانی بود که برای بستن دو قربانی استفاده می‌شد - یک نوع غیرمعمول دو رشته‌ای به نام سومیارن - که در راه‌آهن استفاده می‌شد.
اما موفقیت واقعی زمانی بود که یک شاهد عینی گفت که دو مرد را با کت پوست گوسفند و دختری را دید که با توصیف آلیسون مطابقت داشت. شب وفات بازویش را گرفت و بدرقه کرد.
پلیس شروع به بررسی مجموعه ای از 21 مورد تجاوز خشونت آمیز در شمال لندن کرد. بر اساس گزارش ها، این پرونده ها در سه سال گذشته از جمله سه مورد در یک شب توسط دو مرد انجام شده است.
قربانیان را برهنه می‌کردند، دهان‌هایشان را چسب می‌زدند یا از یک تکه لباس استفاده می‌کردند و در بسیاری از موارد به آنها دستمال می‌دادند تا خودشان را پاک کنند تا شواهد را از بین ببرند.
در ماه مه 1986، یک هفته پس از بازگشت از ماه عسل، آنلاک، منشی ITV، با همسرش لارنس تماس گرفت و گفت که او ساعت 8:30 بعد از ظهر دفتر لندن را ترک خواهد کرد، اما هرگز به خانه برنگشت.
اگرچه پنج تیم پلیس 12 ساعت در روز در نزدیکی ایستگاه پلیس محلی او در هرتفوردشایر جست‌وجو می‌کردند، اما 9 هفته بعد جسد او با دست‌های بسته و دهان آویزان روی خاکریزی در نزدیکی پیدا شد. یک جوراب.
تأخیر ناشی از ارتباط ضعیف بین دو نیرو به این معنی است که بازیابی هر نمونه غیرممکن است.
شما هنوز هم می توانید یک رباط را ببینید، اگرچه بدیهی است که به گردن او بسته نشده است زیرا هیچ بافت نرمی روی گردن او وجود ندارد.
دوست قدیمی لزلی کمپیون گفت که با جمع آوری شواهد پلیس، مراسم تشییع جنازه چند ماه به تعویق افتاد.
او گفت: "بالاخره یکی را گرفتیم." "مردمی که در مراسم عروسی او شرکت کردند، در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند و در همان کلیسا و همان کشیش بود. او آنجا ایستاد و سه ماه پیش با آنها ازدواج کرد.»
بدون فناوری DNA، پلیس مجبور بود به شواهد گروه خونی تکیه کند، و یکی از متجاوزان یک «جداکننده» بود - فردی که عناصر کمیاب خون را در مایعات بدن ترشح می کرد - و مشخص شد که گروه خونی A دارد.
آنها پایگاه داده ای از 3000 مجرم سابق با گروه های خونی به نام "People Z" راه اندازی کردند و تصمیم گرفتند با همه مصاحبه کنند - 1594 یک نجار بیکار در کیلبرن بود، به نام جان فرانسیس دافی (جان فرانسیس دافی)، او قبلا متهم شده بود. تجاوز به همسرش
اما پس از بازجویی، دافی با ضرباتی بر روی سینه خود در ایستگاه پلیس دیگری حاضر شد و مدعی شد که مورد حمله قرار گرفته و دچار فراموشی شده است.
با این حال، در روز مرخصی از بیمارستان، او به یک دختر 14 ساله تجاوز کرد و در نهایت دستگیر شد، زیرا پلیس بار دیگر او را تعقیب کرد و زمانی که او در حال تعقیب یک قربانی احتمالی بود، به او حمله کرد.
با توجه به کارهای قبلی، دافی دانش گسترده ای از شبکه راه آهن در جنوب شرقی داشت و حجمی از سومیارن و پورنوگرافی خشونت آمیز در خانه پدر و مادرش پیدا شد.
بهترین دوست او دیوید مارکاشی مظنون بود که متجاوز دوم باشد، اما هیچ مدرک پزشکی قانونی وجود نداشت و او در رژه هویت قربانی آسیب دیده انتخاب نشد، بنابراین آزاد شد.
دافی به چهار جنایت تجاوز جنسی و قتل آلیسون دی محکوم شد و ماارتجه تامبوزر-آن لاک در قتل به دلیل فقدان شواهد تبرئه شد و به حبس ابد محکوم شد.
پس از اینکه جانت کارتر روانشناس زندان اعتماد او را جلب کرد، دافی ابتدا سکوت خود را در مورد دوست دوران کودکی خود و مهاجم مارکاهی شکست.
او گفت: «این نیاز به کار تیمی دارد و هر کاری که آنها انجام می دهند کار گروهی است. "حتی در دوران دانشجویی."
او افزود که با آلیسون دی، مشخص شد که آنها زیر پل راه آهن به او تجاوز کرده اند، اما افزود: "او هیچ بحث قاطعی در مورد قتل بودن این موضوع را به خاطر نمی آورد."
این زوج دوستان 11 ساله ای هستند و یک بازی را تعریف می کنند که در آن دختران را تعقیب می کردند و می گرفتند و سپس سینه های آنها را فشار می دادند.
او با یک جزییات دلخراش مراسم را قبل از هر حمله توصیف کرد و آلبوم لرزان مایکل جکسون را در ماشین دیوید پخش کرد.
دیوید این نوار را زمانی که آنها بیرون هستند پخش خواهد کرد. این یک نماد بدیهی از توافق آنها برای انجام عمل یا تخلف است. جین گفت: این محرک آنهاست.


زمان ارسال: اوت-28-2021